به گزارش مشرق، در آستانه بازی بزرگ فوتبال اروپا و دیداری که با تکیه به بزرگی آن، سایر بازی ها را با همان صفت صدا می زنند، فضای رسانه های ورزشی در سراسر جهان هم تغییر می کند. روزنامه ورزشی در قطر که تمام سال از نتایج شرط بندی ها و نتایج اسب سواری و کورس شترهای سلطنتی می نویسد، خوب می داند که اگر به سراغ ال کلاسیکودربی نرود، چاپ شنبه صبحش مرجوعی زیادی خواهد داشت، حداقل به 16 بازی مهم اروپایی ال کلاسیکو می گویند تا شاید اهمیت آن را به هواداران یادآوری کنند اما کدامیک همان ال کلاسیکودربی واقعی خواهد بود.
کدام یک به اندازه این بازی بزرگ تاریخی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و البته ورزشی دنیا را به خود جلب خواهد کرد، مشخص است که قرار نیست اهمیت یک بازی فوتبال را اهمیت یک تورنمنت بزرگ مثل جام جهانی مقایسه شود اما ال کلاسیکودربی مختصات خاص خودش را دارد. روزنامه های آلمان، ایتالیا، انگلیس، فرانسه، بخش شرقی قاره سبز، آسیا و صد البته آمریکای جنوبی همه از این بازی بزرگ می نویسند.
دلیل بزرگی ال کلاسیکو دربی چیست؟ ترافیک ستاره، تکنیک های نوین فیلمبرداری و نورپردازی، گزارشگران خاص و متعصب، هواداران فوتبال شناس و همیشه هوادار، ماجرای مهم و حیاتی "یک تیم، یک شهر" جنگ تاریخی مادرید و کاتالونیا، نقض حقیقتی به نام فراموشکار بودن مردم و تلفیق هنرمندانه موسیقی، فرهنگ، هنر، تاریخ و عشق با پدیده ای به نام فوتبال!
شاید همه این دلایل صدق کنند اما فیل بال نویسنده انگسی عاشق فوتبال اسپانیا در این خصوص می نویسد: ال ماتادور چشم در چشم گاو زخمی و سیاه ایستاده، شمشیر در دستانش، تیر آخر را باید طوری استادانه در قلب سیاهی (دشمت اسپانیا) فرو کند که گاو زخمی بدون درد و زجر، در چند صدم ثانیه بر زمین بیفتد و دیگر خبری از بازدم نباشد، نگاه مادرید به بارسلونا و البته بر عکس، در شب ال کلاسیکو دربی از جنس همان نگاه است، شمشیر در دست، آماده برای فریاد کشیدن بر سر یک عمر تبعیض نژادی در قلب کاتالونیا، آماده برای انتقام از عمری تخریب چهره اتحاد ملی در اسپانیا.
دلیلی بزرگی ال کلاسیکودربی اسپانیا را می توان از دست نوشته کاپیتان تیم فوتبال بارسلونا در سال 1957 جست و جو کنید: «صبح دلگیر بیستم نوامبر 1957، با خبری خوشحال کننده از تلویزیون رسمی دولت فاشیستی فرانکو به یکی از زیباترین صبحهای زندگی ما تبدیل شد، به خواهرم گفته بودم جعبه شیرینی سنتی که یوهان از آندلوسیا برایمان سوغات آورده بود، برای چنین روزی کنار بگذارد، او هم گفته بود تا آن زمان این شیرینی کپک میزند، با خودم گفتم ما این شیرینی را میخوریم. صبح زیبای بیستم نوامبر 1957 خبر مرگ ژنرال خونریز و مستبد اسپانیا توسط رودولفو مارتین ویا، وزیر کشور در حالی که گریه می کرد، قرائت شد و چه تلخ است زندگی آدمی که با مرگش زمین نفس بکشد و میلیونها انسان مرگ او را جشن بگیرند.»
در آن سالهای سیاه، اسپانیا غرق در نژادپرستی و فساد و دیکتاتوری بود، هر چند در این ایام نیز نسل تازه اسپانیا دل خوشی ا حضور خاندان سلطنتی در راس هرم اسپانیا ندارد، مردم از یک نظام قدرتباور حرف می زدند که قرار بود با سوسیالیسم و فردباوری مبارزه اساسی کند. اما مانیفست 26 مادهای «فالانخه» قانون اساسی جمهوری، حزب بازی، سرمایهداری، مارکسیسم و جنگ طبقاتی را رد میکرد و بر لزوم یک دولت ملی-سندیکالیست تکیه داشت. شکست فالانژ در جلب طبقهٔ کارگر، قدرت آنرا به دانشجویان دانشگاه محدود کرد و دیگر نیروهای دست راستی نیز، که از پیروزی «جبهه خلق» در انتخابات سال 1936 هراسیده بودند، به سوی آن کشیده شدند.
ژنرال فرانسیسکو فرانکو باهامونده رهبر نیروهای ملی گرایان فاشیست پس از 3 سال جنگ داخلی که به مرگ بیش از 500 هزار نفر و تبعید 500 هزار نفر دیگر انجامید ، جمهوری خواهان را شکست داد و قدرت را در اسپانیا به دست گرفت. ژنرال فرانکو 46 ساله پس از این پیروزی یک حکومت دیکتاتوری مشابه رژیم فاشیستی موسولینی، دیکتاتور ایتالیا را در اسپانیا مستقر کرد.
در 16 مارس 1938، بارسلونا مورد بمباران هوایی قرار گرفت که به کشته شدن 3000 تن انجامید و دفتر باشگاه نیز از این بمباران در امان نماند. کاتالونیا چند ماه بعد به تصرف در آمد. باشگاه به نماد نافرمانی کاتالانیسم تبدیل شد و در پی محدودیتهای ایجاد شده اعضای آن به 3٬486 نفر کاهش یافت. پس از جنگ داخلی، پرچم کاتالونیا ممنوع اعلام شد و تیمها از استفاده از نامهای غیراسپانیایی نیز منع شدند. این اقدام باشگاه را مجبور به تغییر نام و حذف پرچم کاتالونیا از لباس تیم کرد.
ساعت 4 بامداد روز 20 نوامبر سال 1975 میلادی ژنرال فرانسیسکو فرانکو باهامونده ، دیکتاتور خودکامه اسپانیا پس از یک ماه مبارزه با مرگ در سن 82 سالگی درگذشت. آن روز برای بازیکنان تیم فوتبال بارسلونا یک روز ساده نبود، آنقدر چند بعدی و پیچیده بود که برگزاری یک جشن ساده و خوشحالی خیابانی برایش هرگز کفایت نمیکرد.
آن روز، وقتی خبر مرگ فرانکو در شهر پیچید، باشگاه بارسلونا محور یک جشن بزرگ و شاید ملی محسوب می شد. هنوز بودند کسانی که حتی در قلب کاتالونیا به فاشیسم فرانکو اعتقاد داشتند اما تعدادشان آنقدر کم بود که حتی چند متر مربع از خیابان تاریخی لارامبلا را هم پر نمی کردند. لاس رامبلاس، به میعادگاه مردمی تبدیل شد که آمده بودند تا آزادی تزریق شده در رگهای کاتالونیا را بین هم تجربه کنند و لمس پیکره زخمی اما هنوز زنده آن را جشن بگیرند.
این بازی بزرگ کم کم به نماد تقابل مردم با حکومت تبدیل شد، هر چند روزنامه نگاران امروز اسپانیا هم به خوبی می دانند که دوره فرانکو و کاتالونیای زخمی تمام شده و بازیکنانی که امروز در رئال مادرید حضور دارند نه تاریخ را می شناسند نه با دولت و پادشاه اسپانیا کار دارند و نه مشکلی با کاتالونیا، از آن سوی میدان هم پادشاه اسپانیا آنقدر دردسر و ماجرا دارد که شاید در سال گذشته یک ساعت هم به فوتبال و ال کلاسیکودربی فکر نکرده باشد. در هر حال مردم اسپانیا دلخوشی دیگری جز این کری خوانی های قدیمی ندارند.
مادرید در دو سال گذشته زخم های زیادی خورده و مدیرانش اشتباهات زیادی کرده اند، خروج کاسیاس از رئال مادرید حادثه کوچکی نبود و شاید همه هواداران رئال مادرید از هر قشری و هر ملیتی بر این نکته اشراف داشته باشند که او به میل خود از رئال مادرید نرفت و اشکهایش بی معنا نبودند. شکست در ال کلاسیکودربی نیز بر دردهای مادرید افزود، حذف شدن رئال مادرید از جام حذفی اسپانیا به سبب یک اشتباه مدیریتی در این باشگاه نیز خشم هواداران را چند ماه گذشته برانگیخت.
اشتباه دیگر در قلب برنابئو شکل گرفت بعد از آغاز فصل و زمانی که عملکرد ناکارآمد کادر پزشکی باشگاه منجر به مصدومیت 19 بازیکن تیم شد که 14 نفر آنها بازیکنان اصلی تیم بودند. تاثیر غیبت طولانی مدت برخی از آن بازیکنان و عدم آمادگی آنها در الکلاسیکو به شیوهای واضح به تصویر کشیده شد، وقتی که کهکشانیها در خانه 4 بر صفر به بارسلونا باختند.
جنگ میان دو فوتبال صاحب مکتب، دو رنگ ریشه دوانیده در تاریخ سرزمینی که وحدت ملی خود را وامدار فوتبال است و فروپاشی آن را نیز تبری می داند بر دوش آخرین بت باقیمانده به نام نامی فوتبال.
این شاید آخرین ال کلاسیکودربی همه تاریخ باشد، اگر دولت اسپانیا حریف فشارهای جورج مقدس نشود و همه چیز همان طوری رقم بخورد که انگلیس، آمریکا، فرانسه و شاید پرتغال می خواهند، این آخرین ال کلاسیکو دربی همه تاریخ خواهد بود. ار قرار بر جدایی کاتالونیا از اسپانیا باشد، شاید دیگر هرگز ال کلاسیکو دربی در کار نباشد، تصور فوتبال بدون لیگ قهرمانان اروپا البته سخت است اما تصور فوتبال بدون ال کلاسیکودربی قطعا غیر ممکن است.
بازار آمار و ارقام در تاریخ ال کلاسیکودربی نیز داغ است، در واقع هر کسی از ظن خودش یار تاریخچه این بازی بزرگ می شود، خیلی مهم است که بازی های غیر رسمی این دو تیم را هم بشماریم یا خیر، خیلی مهم است که بازی های زمان جنگ جهانی را هم حساب کنیم یا خیر در هر حال آنچه که اکثریت منابع خبری معتبر نشان می دهند و تایید می کنند این است:
171 بازی در لالیگا و 71 پیروزی برای مادرید و 68 پیروزی برای بارسلونا، 230 بازی کلی به علاوه 33 بای دوستانه و در مجموع 263 بازی که سهم مادرید در آن 96 پیروزی و سهم بارسلونا از آن 109 پیروزی است.
اگر 33 بازی دوستانه و تقریبا غیر رسمی را کنار بگذاریم در آن صورت رئال مادرید 92 پیروزی خود را مقابل 90 پیروزی بارسلونا قرار می دهد.
در طول حکومت ریورا و بخصوص ژنرال فرانکو یعنی در بین سالهای 1939 تا 1975؛ بیشتر مذاهب و گونههای مختلف زبان در اسپانیا، تضعیف شدند. به همین دلیل بود که مردم کاتالونیا به تیمشان لقب "فراتر از یک باشگاه" را دادند. در واقع مردم آن منطقه، تنها راه مقابله با فرانکو و بیان کردن مخالفتهای خود را، پیوستن به باشگاه بارسلونا میدانستند؛ چون ریسک کمتری داشت و از طرفی نیز کاملاً قانونی بود. البته در همان زمان هم، بازیکنانی از هر دو تیم بودند که با حکومت فرانکو دچار مشکل شده بودند. باشگاه رئال مادرید نیز همانند سایر مردم اسپانیا در جهت مبارزه با حکومت فرانکو تلاشهای بسیاری را در آن دوره تاریخی صورت دادند.
سطح امنیتی تا مرز 4 افزایش یافت
نیروهای نظامی و امنیتی در اسپانیا در هراس از داعش و گروهک تروریستی اتا سطح امنیتی در خیابانهای منتهی به محل برگزاری ال کلاسیکودربی را تا مرز 4 افزایش دادند. به این ترتیب هواداران دو تیم نمی توانند با خود کوله پشتی یا پلاکارد بزرگ حمل کنند و از داشتن بطری آب و هر گونه مواد غذایی محروم هستند مگر آنکه آن را داخل استادیوم تهیه کرده باشند.
*تقابل زیدان و انریکه؛ این بار روی نیمکت
زیدان در این مسابقه به عنوان سرمربی رئال مادرید وارد میشود و مقابل لوئیز انریکه، سرمربی بارسلونا قرار می گیرد، ستارههایی که در سال های نه چندان دور بارها در الکلاسیکوها مقابل هم قرار گرفتند. درگیری فیزیکی این دو نفر در یک ال کلاسیکوی جنجالی هنوز در ذهن خیلی ها مانده است و این بار منتظرند که ببیند واکنش زیدان و انریکه نه در لباس و شورت ورزشی، بلکه با کت و شلوار چطور خواهد بود.
* شبی که کرایف خاطرهساز در خواب ابدی است
ال کلاسیکو پیش رو برای کاتالان ها بوی خاصی دارد زیرا آنها هفته گذشته
یوهان کرایف اسطوره هلندی خود را از دست دادند ولی سبک و سیاق تیکی تاکا که
او بنیانگذارش در بارسلونا بود پا برجاست.
کرایف سال ها با پیراهن بارسلونا به عنوان بازیکن درخشید وتوانست به همراه
بارسلونا ۶ فصل بازی کند و در سال ۱۹۷۴ توانست بهترین بازیکن اروپا شود.
کرایوف از معدود بازیکنان بزرگی است که در قامت سرمربی نیز کارنامه بسیار
درخشانی از خود برجای گذاشته است. او به عنوان سرمربی در تیم باشگاهی آژاکس
طی 2 فصل فعالیت موفق شد دو قهرمانی جام حذفی طی سال های 1986 و 1987 و یک
قهرمانی جام در جام اروپا در سال 1987 را به ارمغان بیاورد.
همچنین یوهان کرایوف بزرگ در سال 1988 آژاکس را به مقصد بارسلونا ترک کرد و
با تیم نیز کارنامه درخشانی از خود بر جای گذاشت. بارسا تحت هدایت وی چهار
قهرمانی لالیگا، یک قهرمانی جام حذفی، یک قهرمانی جام باشگاههای اروپا در
سال 1992 و یک قهرمانی سوپرجام اروپا را بدست آورد و بازیکنانی نظیر
رونالد کومان، میشل لادروپ، پپ گواردیولا و استویچکوف نیز از شاگردان او در
دوران تحت امرش در بارسا بودند.
در این راستا اینیستا کاپیتان بارسلونا در مصاحبه اخیر خود ال کلاسیکو پیش
رو را به بام کرایوف اسطوره فقید هلندی کاتالان ها دانست و پیروزی در این
دیدار را هدیه ای برای او برای بزرگداشت او دانست و گفت: برای بزرگداشت و
یاد و خاطره یوهان کرایف اسطوره هلندی بارسلونا بهترین هدیه پیروزی مقابل
رئال مادرید در ال کلاسیکو است. ما می خواهیم در این ال کلاسیکو با روش و
سبک او پیروز شویم تا یاد و خاطره اش را زنده نگه داریم.